گاو زراعت را گویند و آن گاوی است که بدان زمین را شیار کنند. (برهان) (آنندراج). گاوی که بدان جفت رانند و زراعت کنند. (شرفنامۀ منیری) : برزه گاوی است کو خورد ناچار برتخمی که خود کند شدیار. حکیم مختاری (از انجمن آرا) (از آنندراج). ورزاو. (یادداشت مؤلف)
گاو زراعت را گویند و آن گاوی است که بدان زمین را شیار کنند. (برهان) (آنندراج). گاوی که بدان جفت رانند و زراعت کنند. (شرفنامۀ منیری) : برزه گاوی است کو خورد ناچار برتخمی که خود کند شدیار. حکیم مختاری (از انجمن آرا) (از آنندراج). ورزاو. (یادداشت مؤلف)
کسی که کارهای بی فایده و بیهوده می کند. (ناظم الاطباء) : به شعر گردد جاوید نام مردم نیک به شعر در بنکوهند هرزه کاران را. (یادداشت به خط مؤلف از المعجم شمس قیس رازی)
کسی که کارهای بی فایده و بیهوده می کند. (ناظم الاطباء) : به شعر گردد جاوید نام مردم نیک به شعر در بنکوهند هرزه کاران را. (یادداشت به خط مؤلف از المعجم شمس قیس رازی)
کسی که تازه کاری را شروع کرده و هنوز آنرا درست نیاموخته است. (فرهنگ نظام). کارنادیده. کم تجربه. مبتدی. مقابل کهنه کار. ناآزموده. نوآموز در صنعت. کسی که بنوی چیزی را آموخته یا بدان پرداخته. ناشی
کسی که تازه کاری را شروع کرده و هنوز آنرا درست نیاموخته است. (فرهنگ نظام). کارنادیده. کم تجربه. مبتدی. مقابل کهنه کار. ناآزموده. نوآموز در صنعت. کسی که بنوی چیزی را آموخته یا بدان پرداخته. ناشی